سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه سن داره

کودکانه

نامه ای برای شما که آینه ام هستی

بیشتر از 4 بار این اتفاق  افتاده. هر بار به سراغ لینک هام میرم و اسمش رو از لینک دوستانم حذف می کنم. بعد از مدتی دلم برایش تنگ میشود غصه ام می گیرد و دوباره مثل بچه ها دزدکی و زیر چشمی پست هایش را می خوانم درد دارد دردهایش!!. مثل خودم است. انگار خودم است ولی آنچنان می نویسد که آتش به جان و دلم می اندازد. آنقدر غم را محکم به گلویم می فشارد که تکه تکه می شوم و دوباره جمع می شوم. دوباره می خوانمش و دوباره حالم بد می شود. با هر نوشته اش می نشینم و ها های بحال خودم و خودش می گریم. دردهایش آشناست با دردهایم ولی با دردهایش درد کشیدن ، می بلعد همه آنچه را که در خودم جمع کرده ام. باز می گویم آیدا  دیوانه!! مگر قرار نبود که دیگر نخوانی اش. ...
27 فروردين 1393

ظرف سالاد برای مهمانی های شیک و کم تعداد

سلام دوستان. راستش چون عکس نداشتم تصمیم گرفته بودم که از غذا های مهمانی چیزی نگذارم. بعد بنظرم آمد شاید ایده این ظرف های شیک و خوشمزه برای دوستان جالب باشه. اینه که با شرمندگی که از نتیجه کار عکس ندارم سعی می کنم تو توضیحات مراحل رو بهتون بگم. این ظرف هایی که می بینید از خمیر یوفکای معمولی که مخصوص غذا هستند درست شده. یوفکای من مارک Hastel ترک بود ولی ایرانی اون هم با قیمت مناسب همه جا پیدا میشه. خوب  کاری که من کردم یوفکای مستطیل رو به 4 قسمت تقسیم کردم. که میشه هر خمیر 4 تا خمیر کوچک!! بعد با فرچه سطح روی مربع ها رو به ماست آغشته کردم و خمیر بعدی رو بصورت لوزی روی قبلی قرار دادم.سطح خمیر دوم رو روغن زیتون زدم. من ...
24 فروردين 1393

بهار دل من

خوب سی و سومین بهار هم داره سپری می شه!! این کامنت قرار بود پر از شور و انگیزه بشه البته هست ولی خوب این ها هم بخشی از واقعیت هست که در جریانه و من رو اصلا ناراحت نمی کنه فقط بی حسم نسبت بهش!! نمی دونم چرا مردم بین بهار و فصل های دیگه فرق می گذارند.واقعا این تبعیض تو روحیه فصل های دیگر تاثیر می گذاره!!!! باور کنید.. خوب الان بهار شد چی شد؟!!!   کوچولو که بودیم خیلی فرق داشت بهار که می شد برامون لباس نو و کفش نو می خخردیند همه بهمون اسکناس های رنگی رنگی  می دادن و عروسک و کادو های قشنگ قشنگ می خریدند . یه عمویی بود بهش می گفتند نوروز فقط روز اول عید یهو می میومد زنگ در خانه رو میزد و خودش هم می رفت بابا می گفت سرش شلوغه بای...
17 فروردين 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد